راکو ایچیجو وقتی که یک بچه بود , مخفیانه قولی به عشق دوران کودکیش میده و آویزه ای رو به عنوان یادگار ازش نگه میداره در حالی که عشقش کلید اونو نگه میداره . اون همیشه خواب عشقشو میبینه اما چند سال بعد واقعیت رویاهاشو نابود میکنه وقتی که چیتوگه کیریساکی به صورت اتفاقی با زانو میاد تو صورتش… با اینکه راکو زندگی عادی یک دبیرستانیو داره ولی خانوادش دار و دسته ای از یاکوزا های بدنامی به نام شوی-گومی رو رهبری می کنن ! و وقتی که مجبور می کننش که یک رابطه اجباری با دختر رئیسِ دار و دسته رقیب داشته باشه , در واقع اونو درگیر مسائل خودشون می کنن و تا همینجا بسه :) برید ببینید جالبه