داستان درباره ماکوتو کونو یک دختر ۱۷ ساله دبیرستانی که با خانواده خود در توکیو زندگی میکند. داستان از جایی شروع میشود که ماکوتو پیغامی را بر روی تخته سیاه دبیرستان خود میخواند و بدون اطلاع با شیء عجیبی شبیه به گردو برخورد میکند. او در هنگام برگشت به خانه با دوچرخه تعادل خود را از دست داده و با قطاری تصادف میکند، اما به زودی متوجه میشود که او توانایی سفر در زمان را دارد. در ابتدا ماکوتو تصمیم گرفت از این نیرو برای گرفتن نمرات بهتر در درس های خود استفاده کند و از اشتباهات و رویدادهای شخصی خود جلوگیری کند. اما به زودی متوجه شد تغییر دادن گذشته به این سادگی ها که فکرش را میکند نیست، و رفتارهای او دیگران را نیز تحت و شعاع قرار میدهد و…